آنطورکه مقامات اجرايي کشور برآمده از انتخابات گفتهاند، نتايج اعلاني در 22 خرداد، سرمنشأ تحولات عظيم جهاني هم خواهد بود، از اين رو بيش از پيش خود را براي مديريت فعال جهاني آماده ميکنند چرا که ساختن ايران را در گرو مشارکت در مديريت بينالمللي ميدانند.
براي چنين مشارکتي و تعامل يا تقابل با نظام بينالمللي، بايد اصول راهنماي سياست خارجي خود را نيز اعلان کرد. براي مثال مهمترين اصلي که سياست خارجي بايد بر محور آن بچرخد چيست؟ منافع ملي يا دفاع از مسلمانان؟ روشن است که در موارد متعددي ميان اين دو اصل تعارضي نيست، اما موارد زيادي هم پيش ميآيد که نميتوان ميان اين دو اصل سازش برقرار کرد و لزوما بايد يکي را بر ديگري ترجيح داد در اين صورت اصلي كه ترجيح داده ميشود كدام است؟
در تجربه دو دهه گذشته ايران با مواردي از اين تعارض مواجه ميشويم. ايران در قضاياي بوسني و هرزگوين و ديگر مناطق مسلماننشين بالکان به شکل کاملا فعالي وارد عمل شد و از مسلمانان آنجا در برابر صربها و ديگر اقوام و مذاهب دفاع کرد. اين سياست ايران هم به لحاظ مالي و هم نيروي انساني و حتي نظامي و هم تبليغاتي در حد وسيع و گستردهاي اجرا ميشد. در مقابل، همزمان در برابر اتفاقات و جنايات رخ داده در چچن سکوت شد، در حالي که ظلم و ستمي که بر مردم چچن وارد ميشد به دلايلي كمتر از آن چيزي نبود که بر مسلمانان بالکان روا داشته ميشد.
به جز چچن، به طور سنتي و عادي حکومت ايران در دفاع از مردم فلسطين و لبنان، نهتنها فعال بوده بلکه در عرف سياسي پيشتاز اين حمايت هم محسوب ميشود، به گونهاي که حتي از برخي جناحهاي فلسطينيها هم در اين مسير فلسطينيتر محسوب ميشود و اين حمايت طبعا همهجانبه نيز بوده است. اما در همين روزها مردم سينکيانگ که مسلماناني بسيار مظلوم هستند و هيچ امکان ارتباطي و تبليغي هم براي رساندن صدايشان به گوش دنيا ندارند، در حال کشته شدن هستند و تاکنون بيش از 150 نفرشان کشته شدهاند و ميتوان حدس زد به ازاي 150 کشته، چند هزار زخمي بايد باشد، اما دريغ از يک خبر و موضعگيري رسمي و حتي غيررسمي در نمازجمعه! و حتي از درج خبر صحيح و بيان مسلمان بودن کشتهها هم اجتناب ميکنند، چه رسد به اينکه موضع جدي اتخاذ کنند و جالب اينكه براي كشته شدن يك زن مصري در آلمان انواع تظاهرات و اقدامات شده است و البته اگر اين تظاهرات دولتي نبود و در همه موارد رخ ميداد بسيار هم موثر ميبود.
در زمان قضاياي بالکان، تظاهرات و سخنرانيها در مذمت آن جنايات بيان ميشد و آقاي جنتي يکي از فعالان اين عرصه بود، اما ظاهرا خون مردم مسلمان مشرقزمين و دورافتاده در مناطق مرکزي آسيا، به رنگيني مسلمانان مغربزمين که در کنارههاي دانوب زندگي ميکنند نيست و نه تنها ارزش تظاهرات ندارند بلکه شايسته يک جلسه فاتحه هم نيستند. و شايد در نظر آقايان زنان محجبهاي که در سينکيانگ به دست کساني که اعتقادي به خدا ندارند مورد تعدي قرار ميگيرند، در مقايسه با دعواهاي مذهبي منطقه بالکان بياهميت و فاقد ارزش خبري و سياسي است؟
وقتي که بخش مهمي از مسلمانان از جمله همين کشور همسايه ما يعني ترکيه، نسبت به اين اتفاقات اعتراض کرده و همسبتگي خود را نشان دادهاند، چرا در ايران سکوت محض حاکم است؟
مساله اين يادداشت اين نيست که حتما دولت ايران را موظف کند که در برابر اين جنايات موضعگيري تندي انجام دهند، چرا که ميدانيم اگر دهها برابر اين تعداد از مسلمان هم از سوي دولت مرکزي چين کشته شود، دولت ما قادر نيست حتي يک اعتراض شفاهي هم بکند اما پرسش اصلي در جاي ديگري است:
1 - چرا اجازه داده نميشود که جامعه ايران مستقل از اراده قدرت و دولت، مثل ترکيه در برابر اين وقايع واکنش مستقلي از خود نشان دهد؟
2 - اگر اصل محوري سياست خارجي دفاع از مسلمانان است، چرا در برابر اين اتفاقات تاثرآور سکوت کردهايد؟ و اگر محور اصلي منافع ملي است، در اين صورت با چه منطقي ميتوان سياستهاي ديگري را که به اسم دفاع از مسلمانان مطرح ميشود در ذيل منافع ملي توضيح داد؟ مشکل اصلي اين است که وقتي سياست خارجي از مبناي واحد و مشترکي پيروي نکند، هر موضعي که بر اساس اين سياست دوگانه اتخاذ شود، نتايج منفي خود را دارد، بدون آنکه نتايج مثبت آن را شاهد باشيم. روشن بودن اصول سياست خارجي و اجراي آن، حتي اگر اين اصول مورد سوال باشند، از اجراي اصولي متعارض و دوگانه بهتر است. پس براي حضور در سياست جهاني، اصول خود را اعلان کنيد.
نقل از: سحام نيوز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر