۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

نامه كروبي به هاشمي‌رفسنجاني پس از ده روز منتشر شد: درباره نحوه برخورد با بازداشت شدگان رسیدگی شود

مهدي كروبي از هاشمي‌رفسنجاني رئيس مجلس خبرگان خواست با تشكيل يك هيات به برخي شايعات و نحوه برخوردها با بازداشت‌شدگان رسيدگي شود.
حسين كروبي فرزند او در اين‌باره گفت: پدرم اين نامه را حدود 10 روز پيش خطاب به آقاي هاشمي نگاشت و آن را براي ايشان به‌طور خصوصي ارسال كرد. ايشان تاكيد داشت آقاي هاشمي حتما به اين نامه پاسخ دهد و اقدام لازم را انجام دهد. متاسفانه آقاي هاشمي پاسخي به نامه ايشان نداد. پدرم تاكيد كرده بود اگر تا 10 روز پاسخي به نامه داده يا اقدامي صورت نگيرد، نامه را منتشر مي‌كند.
حسين كروبي درباره مسائل مطرح شده در نامه، گفت: اساسنامه، بر نگراني آقاي كروبي استوار است. ايشان نگران آنچه گروه‌هاي بيگانه و غربي درباره نحوه رفتار با بازداشت‌شدگان بيان مي‌كنند، هست. اين روزها بسياري از افرادي كه آزاد شده‌اند، به ديدار پدرم آمده و ماجراي رفتاري را كه ضابطان و ماموران با آنها داشتند، براي وي بيان كرده‌اند. آنها آنچه را ديده و شنيده به دقت گفته‌اند. طبيعتا نحوه رفتار برخي از ضابطان با بازداشت‌شدگان خصوصا زنان و دختران، در شأن جمهوري اسلامي و هيچ نظام ديگري نيست.
وي تاكيد كرد: آنچه در نامه آمده، نه‌تنها دغدغه و نگراني آقاي كروبي است، بلكه من فكر مي‌كنم هر كس كه اين شايعات را خصوصا درباره وضعيت زنان و اتفاقاتي كه درباره آنها در حال انجام است، مي‌شنود، نگران مي‌شود و علاقه‌مند است، اين لكه ننگ را اگر وجود دارد پاك كند. البته ما اميدوار هستيم تمام اين خبرها و شايعات تكذيب شود.
بنابرهمين گزارش متن كامل نامه مهدي كروبي به هاشمي رفسنجاني به اين شرح است:
حضور محترم آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني
رياست محترم مجلس خبرگان رهبري
با سلام و احترام
بعد از برگزاري انتخابات دهمين دوره رياست‌جمهوري، حوادث تلخي به وجود آمد كه به طور مفصل در خصوص آن، هم از سوي جنابعالي، هم از سوي افراد، گروه‌ها و رسانه‌هاي مختلف به آن پرداخته شد.
از دستگيري‌هاي بي‌حساب و كتاب، از ضرب و شتم و وارد كردن جراحات تا شهادت فرزندان اين كشور، از حمله به خانه‌هاي مردم تا فاجعه خونين كوي دانشگاه و برخوردهاي خشن و وحشت‌انگيز حتي با خانم‌ها در سطح خيابان‌هاي شهر- كه تاكنون سابقه نداشته است- رخ داد كه بسيار قابل تامل و پيگيري است. آنچه در اين ميان مطرح است در خصوص برخي از رفتارهاي شناعت‌آميز است كه اگر به طور متواتر از افراد مختلف كه در روزهاي اخير آزاد شده‌اند، نشنيده بودم، باورشان حداقل براي من و شما كه در طول قريب به نيم قرن سردي و گرمي روزگار را چشيده‌ايم سخت بود.
از برخوردهاي خشن و بي‌محابا، بر سر مردم باتوم را خرد كردن، آنچنان كه بعد از گذشت قريب به 40 روز همچنان اوضاعشان غيرعادي است و عوارض آن روي بدنشان قابل مشاهده است.
هتاكي و ابراز دشنام و فحاشي ركيك به افراد و نثار نواميس بازداشت‌شدگان و مردمي كه براي نماز جمعه آمده بودند صورت گرفت. رفتارهايي كه در فرهنگ ديني و اسلامي هيچ يك از گروه‌ها جايي ندارد و نشان‌دهنده آن است كه افرادي براي اين كار استخدام شده‌اند كه حتي با اصول بديهي اسلام آشنايي ندارند و البته شايعاتي نيز مطرح شده كه فعلا به آن نمي‌پردازم.
احتمالا همانطور كه مطلع هستيد در اين خصوص چندي پيش نامه‌اي خطاب به رياست محترم قوه قضائيه ارسال كردم و جمعه هفته جاري همين نكات را به وزير معزول اطلاعات يادآور شدم كه روز شنبه در مطبوعات منتشر شد.اما موضوعي را شنيده‌ام كه هنوز از آن بر خود مي‌لرزم. در دو روز اخير كه اين خبر را شنيده‌ام خواب از سرم ربوده شده است. حدود ساعت دو كه خود را براي خواب آماده مي‌كردم. به بسترم رفتم ولي خدا شاهد است كه بدون ذره‌اي مبالغه، خوابم نبرد، تا ساعت 4 بامداد كه مجددا بلند شدم كمي قرآن خواندم، دوش گرفتم تا آب كمي آرامم كند، حتي نماز صبح را نيز خواندم و تا نزديكي‌هاي طلوع آفتاب خوابم نبرد.
افرادي اين مطالب را به من گفته‌اند كه داراي پست‌هاي حساس در اين كشور بوده‌اند. نيروهاي نام و نشان داري كه تعدادي از آنها نيز از رزمندگان دفاع مقدس بوده‌اند. اين افراد اظهار داشته‌اند، اتفاقي در زندان‌ها رخ داده است كه چنانچه حتي اگر يك مورد نيز صدق داشته باشد، فاجعه‌اي است براي جمهوري اسلامي كه تاريخ درخشان و سپيد روحانيت تشيع را تبديل به ماجراي سياه و ننگين مي‌كند كه روي بسياري از حكومت‌هاي ديكتاتور از جمله رژيم ستمشاهي را سفيد خواهد كرد.
گمان نمي‌كنم زندانيان دوران 15 ساله مبارزات قبل از انقلاب كه از افراد توده گرفته تا گروه‌هاي مسلح مبارز التقاطي تا اعضاي نهضت آزادي و موتلفه و حزب ملل اسلامي كه در زندان با هم زندگي كرده‌اند، ديده يا شنيده باشند.
اينجانب اين مطالب را براي شما مي‌نويسم و مصرانه مي‌خواهم روي اين قضيه اقدام و به صورتي كه صلاح مي‌دانيد با حضرت آيت‌الله خامنه‌اي مطرح فرماييد و با جديت پيگير شود تا روشن گردد اگر چنين اتفاقي نيفتاده كه ان‌شاءالله هم نيست و بعيد مي‌دانم باشد، اعلام شود، چرا كه در همين جامعه امروز و توسط خود بچه‌هاي بازداشتي در رسانه‌ها و سايت‌ها در حال مطرح شدن است و معلوم نيست آيندگان چه قضاوتي با شاخ و برگ دادن آن خواهند كرد. همچنان كه جمهوري اسلامي و روحانيت مظلوم نيز مسوول آن شناخته خواهند شد. اگر هم خداي ناكرده رخ داده باشد، سريع با عوامل آن در هر جايگاهي برخورد و اعلام شود تا در شرايط فعلي كه بازار شايعات داغ است، فرصت به فرصت‌طلبان داده نشود، همچنان كه لازم است ترتيبي اتخاذ گردد تا اين اقدام از سوي هياتي عاليرتبه صورت گيرد تا افراد مورد بحث جرات بيان حقايق را داشته باشند چرا كه شنيده‌ام تهديد شده‌اند كه اگر مطلبي در اين خصوص بيان نمايند، نابود خواهند شد.
جناب آقاي هاشمي
اينجانب به خاطر اسلام و در رأس آن امام راحل و اين همه فداكاري‌ها و شهادت‌ها و به قصد قربت الي الله، به‌رغم آنكه در شأن من نيز نمي‌باشد و به رغم همه مشغله‌ها و گرفتاري‌ها و به‌رغم آنكه مي‌دانم به حيثيت اينجانب لطمه خواهد خورد، آماده‌ام مسووليت تحقيق و بررسي جهت تعيين صحت و سقم اين حوادث و اخبار رسيده را بر عهده گيرم و تعهد شرعي مي‌نمايم بدون حب و بغض و با رعايت كمال انصاف به بررسي و ارائه گزارش بپردازم.
اما موضوع مطرح شده از اين قرار است:
عده‌اي از افراد بازداشت‌شده مطرح نموده‌اند كه برخي افراد با دختران بازداشتي با شدتي تجاوز نموده‌اند كه منجر به ايجاد جراحات و پارگي در سيستم تناسلي آنان گرديده است. از سوي ديگر افرادي به پسرهاي جوان زنداني با حالتي وحشيانه تجاوز كرده‌اند به طوري‌كه برخي دچار افسردگي و مشكلات جدي روحي و جسمي گرديده‌اند و در كنج خانه‌هاي خود خزيده‌اند.
با توجه به اهميت مساله انتظار است اين اقدام توسط هياتي بي‌غرض و شفاف از طرف رئيس مجلس خبرگان رهبري مورد بررسي و پيگيري تا حصول نتيجه قرار گيرد. تا درسي براي آيندگان شود و فرصت به اراذل و اوباشي از اين دست ندهد تا آبروي نظام و امام و جمهوري‌اسلامي را بر باد ندهند و خدمات هزار ساله روحانيت را مخدوش نمايند. به عنوان آخرين مطلب نيز يادآور مي‌شوم از اين نامه دو نسخه تهيه گرديده كه يكي مهر و موم شده براي جنابعالي ارسال و ديگري نزد بنده قرار دارد.
با آرزوي توفيق
مهدي كروبي
7/5/1388

سيد مصطفي تاج زاده كيست؟

«اين فرد موسوم به سيدمصطفي تاج زاده است که با توجه به نام خانوادگي نامبرده، احتمالاً اصل و نسب وي به پادشاهاني مي رسد که زدند در طول تاريخ چشم برادرشان را کور کردند، اين عنصر معلوم الحال که به سمت رياست ستاد انتخابات کشور منصوب بوده، از گردانندگان پشت پرده همه وقايع بوده و رد پاي وي در کليه آشوب ها، غائله ها و درگيري ها به همراه اثر انگشت وي شناسايي شده يا مي شود.» (گل آقا، زمستان 79)
تاج زاده در خانواده يي به دنيا آمد که به گفته خودش مانند يک «ايران کوچک است و همه تيپي در آن زندگي مي کنند». تاج زاده آذر 1335 در تهران متولد شد. پدر و مادرش اصالتاً اهل هرند اصفهان بودند، اما مصطفي در تهران پا به دنيا گذاشت. پدرش بارفروش بود و در ميدان تره بار تهران کار مي کرد. خانواده تاج زاده چه از سمت پدر و چه از سمت مادر همه به علما و آيات معروف و متنفذ منتسب بودند. آيت الله هرندي يکي از روساي حوزه قم دايي او بود. مصطفي در سال 54 ديپلم متوسطه خود را اخذ کرد و در امتحان اعزام به خارج از کشور قبول شد. او از سال هاي دبيرستان فعاليت هاي سياسي خود را آغاز کرده بود.
وي به شدت علاقه مند به دکتر علي شريعتي و افکار وي و همچنين امام خميني بود. وي با ورود به امريکا ضمن تحصيل در رشته مهندسي مکانيک، فعاليت هاي خود را همراه با تعدادي از جوانان باانگيزه، در مسير مبارزات سياسي و آزاديخواهانه از طريق انجمن اسلامي کاليفرنيا پي گرفت. تاج زاده به همراهي تعدادي ديگر گروه فلق را تشکيل دادند و بخش هايي از اين گروه با راهنمايي مرحوم شهيد مطهري در کمپ هاي فلسطيني در لبنان و سوريه تحت آموزش هاي چريکي قرار گرفتند. تاج زاده 8مهر 1357 پس از ديداري با امام در پاريس، تحصيل را رها کرد و به ايران بازگشت. وي در بهمن 57 به عنوان نماينده ويژه گروه فلق در کميته ويژه استقبال از امام انتخاب شد و مسووليت تبليغات براي ورود امام را برعهده گرفت. پس از انقلاب گروه فلق با پيوستن به شش گروه ديگر زمينه تشکيل سازمان انقلاب اسلامي را فراهم آوردند. تاج زاده نيز به عنوان يکي از همين افراد به پيشنهاد وزير وقت ارشاد به مديريت کل مطبوعات و نشريات منصوب شد. با آمدن سيدمحمد خاتمي به وزارت ارشاد، وي جاي خود را به محسن آرمين داد و از سال هاي 63 تا 67 به عنوان معاون بين الملل خاتمي در وزارت ارشاد فعاليت هاي خود را ادامه داد. پس از رحلت امام خميني(ره) وي نيز از کار استعفا داد و تصميم به ادامه تحصيل گرفت و وارد دانشکده علوم و حقوق سياسي شد. وي ليسانس و فوق ليسانس خود را در اين رشته گرفت.
در کنکور سراسري کارشناسي ارشد سال 71 حائز رتبه اول کشور شد و مدارک خود را با نمره هاي بسيار بالايي اخذ کرد و در سال 74 در آزمون ورودي دکترا، رتبه سوم را کسب کرد و تمام واحدهاي خود را با نمره هاي ممتاز از سر گذراند و با سر رسيدن دوم خرداد تا به امروز هرگز فرصت آن را نيافت تا از پايان نامه اش براي اخذ مدرک نهايي خود دفاع کند. پس از محکوميت وي به زندان در سال 80 وي قصد داشت در زندان کار پايان نامه خود را نهايي کند که با تبرئه از زندان اين امر محقق نشد. خاتمي نامزد انتخابات هفتم شد و تاج زاده نيز از سال 1375 در ستاد انتخابات خاتمي فعاليت کرد و همزمان عضو تحريريه عصر ما ارگان سازمان مجاهدين انقلاب بود. پس از پيروزي اصلاحات وي در کنار عبدالله نوري در وزارت کشور به عنوان معاون سياسي، به عنوان يکي از موثرين براي پيشبرد پروژه توسعه سياسي شناخته شد. پس از استيضاح عبدالله نوري و تا آمدن موسوي لاري، تاج زاده سرپرست وزارت کشور شد.
تاج زاده در احياي اصل شوراها تاثير بسزايي داشت و انتخابات اولين دوره شوراهاي شهر و روستا را برگزار کرد. پس از برگزاري انتخابات مجلس ششم و اقبال عجيب و زياد مردم به اصلاح طلبان و شکست شديد جناح اصطلاحاً راست، مشتهراني از اين جناح خواستار ابطال انتخاباتي که خود در آن شکست خورده بودند، شدند و درصدد حذف تاج زاده برآمدند.
سيدمصطفي تاج زاده فقر و صداقت را بزرگ ترين موهبت هاي الهي و سرمايه زندگي اش مي دانست و وضعيت مالي خود را بسيار شفاف توصيف مي کرد و مي گفت؛ «همين وضع روشن هم باعث شده هيچ وصله يي در اين زمينه به من نچسبد.» تاج زاده لحظه يي دست از مطالعه و تحقيق بر نمي کشيد، همسرش به من مي گويد؛ مطمئناً يکي از شکنجه هاي مصطفي در اين روزها، دوري از کتاب است.
نقل از: پايگاه اطلاع رساني كرمان نما